همه دوست دارند که به بهشت بروند, ولی کسی دوست ندارد که بمیرد - جان لوییس
خدایا مرگ او زود هنگام بود..لعنت به شنبه ای که با مرگ آغاز می شود....هیچکس مثل تو نبود....
خدایا چگونه باور کنم مرگ او را......چگونه باور کنم تنهایی و بی کسی او را....از همه آدمهایی که نوشدارو را بعد از مرگ سهراب می اورند ،بدم می یاد....
باید برای سفر کوتاه خارج از کشور آماده بشم..دخترم بی تابی می کنه...و من اما در آغوش خدا پنهانم......احساس می کنم از روزی که باهاش دعوا کردم بیشتر هواسش به منه...خیلی دوست دارم ...ممنونم که تنهام نذاشتی.........می دونستم که تنهام نمی ذاری...تو را در آغوش گرفته ام و گریه می کنم و تو را با تمام وجودم لمس می کنم....دوستت دارم دوستت دارم .و از اینکه تو را دارم به خودم می بالم ای عزیز......
یه عالمه دعوا و کمی کتک!نه اون تقصیر داره و نه من!بیچاره گناهی نداره....خدا از سر تقصیر باعث و بانیش نگذره....خدایا خودت کمک کن...چقدر امروز گریه کردم...خدایا کمک کن
آخ که چقدر دلم گرفته...از این همه دورویی از این همه بی اعتمادی...از این همه دهن بینی این موجود آشغال...
ای کاش می دونستم که با یه بچه طرفم...ای کاش می دونستم خلا زندگیش از اول این بود....و ای کاش نابود بشه..ای کاش خدا به سزای اعمالش رسیدگی می کرد...شاید هم این بازی اس ام اس هم یه جور تقاص از طرف خدا باشه....هی روزگار !ای داد بیداد!!.....ما چی فکر می کردیم و چی شد؟؟؟؟؟؟؟خدایا مشکلم با شوهرم را هزار برابر کرد....تو که می دونی... تو که می دونی... تو که می دونی ....تو که می دونیییییییییییییییییی.......پس چرا هیچ کاری نمی کنی چرا چرا چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیشب خواب دیدم یه مرد مسن با زنش یه تسبیح بهم دادند..اونم تو یه شلوغی و زمانی که تردید داشت که بده یا نده،بلاخره داد.....تسبیح خیلی قشنگ بود تو یه کیف چرمی بسیار زیبا....
کسی می تونه تعبییرش کنه؟؟؟
گاهی که از سادگی خودم دلگیر می شم وقتی سادگی تو را در مقابل آدم های فرصت طلب و بی ادب به معنی واقعی می بینم،به خودم امیدوار می شم...لااقل من را کسی با انار نمی خره....
مسافر از اتوبوس پیاده شد،«چه آسمان تمیزی!» و امتداد خیابان غربت او را برد.
۲۳:۴۴ دوشنبه شب.......
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک،دچار آبی دریای بیکران باشد.
۲۳:۵۰
احساس یک فضانورد عصیانگر را دارد که به جای برگشتن به زمین،به سرعت به اعماق کهکشان میگریزد(مطرود).....موفق و سلامت باشی.بای
۰۰:۱۸
روز سه شنبه ۸:۳۶ تا ۸:۵۲ نتونست متقاعدم کنه....
خودمونیما...عجب ادم احمقی است این آدم....از آدم های دهن بین باید بر حذر شد.البته احمق بیشتر بهش می یاد....
دلم خیلی گرفته...نه دوست دارم حرف بزنم و نه گریه کنم.دخترم برعکس امروز خیلی حرف می زنه...گاهی هم غر می زنه که بریم خرید پالتو.....اصلا حوصله ندارم.....صبح از محل کارم بهم به خاطرکم کاری اخطار دادند....می ترسم از کار مونده از درس رانده بشم...
ساعت ۳ یه اس ام اس خالی فرستادم جواب نداد...بی خیال.....نه پشیمونم و نه خوشحال...
۱۲ روزه که وبلاگ نویسی را شروع کردم.الام که وبلاگ را باز کردم و عدد ۱۰۰۰را دیدم خوشحال شدم.تو این ۱۲روز۱۰۰۰نفر از وبلاگم بازدید کردندو این یعنی اینکه من تنها نیستم....با تشکر از همه شما دوستای خوب و صمیمی...چه اونهایی که با نظرات زیباشون من را همراهی کردند و چه اونایی که فقط خوندند و رفتند....برای همه شما آرزوی موفقیت دارم....
عجیب دلم براش تنگ شده.ولی نه برای این آدم،برای دوست قدیمیم..برای دوستی که دوستش داشتم ولی هر وقت یادم می یاد که این آدم دیگه اون دوست قدیمی من نیست .از خیردلتنگی می گذرم.....خدایا به من کمک کن....
ز اس ام اس فرستاده..و گفته که تازه دارم می فهمم تو چی می گی.زندگی یهو سخت شد!منظورش گرفتاری های منه~~~
غریبه دلم برات تنگ می شه.....کریسمس مبارک عزیزم...
I thought as you are in your holidays you will forget me:
I will not forget.... if I forget ...I will forget also about myself...that means that I will be just and only sleeping