شکست خورده در عشق

کسی می تونه به یک زن شکست خورده در عشق کمک کنه..کسی که از لحاظ روحی حسابی صدمه دیده و کاملا درب و داغون .......کسی هست کمک کنه لطفا؟؟؟؟؟؟؟؟

آواز جغد

جغدی روی کنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌کرد. رفتن و رد پای آن را. و آدم‌هایی را می‌دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند.
جغد اما می‌دانست که سنگ‌ها ترک می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، درها می‌شکنند و دیوارها خراب می‌شوند. او بارها و بارها تاج‌های شکسته،   غرورهای تکه پاره شده را لابه‌لای خاکروبه‌های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری‌اش می‌خواند؛ و فکر می‌کرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با ا ین آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را که شنید، گفت:« بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان می‌کنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.»
قلب جغد پیرشکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت:« آواز‌‌خوان کنگره‌های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.»
جغد گفت:« خدایا! آدم‌هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.» خدا گفت:« آوازهای تو بوی دل کندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه‌ای! و آن که می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛ دل نبستن سخت‌ترین و قشنگ‌ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.»
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره‌های دنیا می‌خواند. و آن کس که می‌فهمد، می‌داند آواز او پیغام خداست که می‌گوید: « آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید.»

هیچکس مثل تو نبود

همه دوست دارند که به بهشت بروند, ولی کسی دوست ندارد که بمیرد - جان لوییس

خدایا مرگ او زود هنگام بود..لعنت به شنبه ای که با مرگ آغاز می شود....هیچکس مثل تو نبود....

مرگ او

خدایا چگونه باور کنم مرگ او را......چگونه باور کنم تنهایی و بی کسی او را....از همه آدمهایی که نوشدارو را بعد از مرگ سهراب  می اورند ،بدم می یاد....

باید برای سفر کوتاه خارج از کشور آماده بشم..دخترم بی تابی می کنه...و من اما در آغوش خدا پنهانم......احساس می کنم از روزی که باهاش دعوا کردم بیشتر هواسش به منه...خیلی دوست دارم ...ممنونم که تنهام نذاشتی.........می دونستم که تنهام نمی ذاری...تو را در آغوش گرفته ام و گریه می کنم و تو را با تمام وجودم لمس می کنم....دوستت دارم دوستت دارم .و از اینکه تو را دارم به خودم می بالم ای عزیز......

چی بگم

یه عالمه دعوا و کمی کتک!نه اون تقصیر داره و نه من!بیچاره گناهی نداره....خدا از سر تقصیر باعث و بانیش نگذره....خدایا خودت کمک کن...چقدر امروز گریه کردم...خدایا کمک کن

نایود باد آنکه نابودم کرد

آخ که چقدر دلم گرفته...از این همه دورویی از این همه بی اعتمادی...از این همه دهن بینی این موجود آشغال...

ای کاش می دونستم که با یه بچه طرفم...ای کاش می دونستم خلا زندگیش از اول این بود....و ای کاش نابود بشه..ای  کاش خدا به سزای اعمالش رسیدگی می کرد...شاید هم این بازی اس ام اس هم یه جور تقاص از طرف خدا باشه....هی روزگار !ای داد بیداد!!.....ما چی فکر می کردیم و چی شد؟؟؟؟؟؟؟خدایا مشکلم با شوهرم را هزار برابر کرد....تو که می دونی... تو که می دونی... تو که می دونی ....تو که می دونیییییییییییییییییی.......پس چرا هیچ کاری نمی کنی چرا چرا چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیشب خواب دیدم یه مرد مسن با زنش یه تسبیح بهم دادند..اونم تو یه شلوغی و زمانی که تردید داشت که بده یا نده،بلاخره داد.....تسبیح خیلی قشنگ بود تو یه کیف چرمی بسیار زیبا....

کسی می تونه تعبییرش کنه؟؟؟

سادگی

گاهی که از سادگی خودم دلگیر می شم وقتی سادگی تو را در مقابل آدم های فرصت طلب و بی ادب به معنی واقعی می بینم،به خودم امیدوار می شم...لااقل من را کسی با انار نمی خره....

 

فکر کن

مسافر از اتوبوس پیاده شد،«چه آسمان تمیزی!» و امتداد خیابان غربت او را برد.

۲۳:۴۴ دوشنبه شب.......

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک،دچار آبی دریای بیکران باشد.

۲۳:۵۰

احساس یک فضانورد عصیانگر را دارد که به جای برگشتن به زمین،به سرعت به اعماق کهکشان میگریزد(مطرود).....موفق و سلامت باشی.بای

۰۰:۱۸

روز سه شنبه ۸:۳۶ تا ۸:۵۲ نتونست متقاعدم کنه....

خودمونیما...عجب ادم احمقی است این آدم....از آدم های دهن بین باید بر حذر شد.البته احمق بیشتر بهش می یاد....

بی خیال

دلم خیلی گرفته...نه دوست دارم حرف بزنم و نه گریه کنم.دخترم برعکس امروز خیلی حرف می زنه...گاهی هم غر می زنه که بریم خرید پالتو.....اصلا حوصله ندارم.....صبح از محل کارم بهم به خاطرکم کاری اخطار دادند....می ترسم از کار مونده از درس رانده بشم...

ساعت ۳ یه اس ام اس خالی فرستادم جواب نداد...بی خیال.....نه پشیمونم و نه خوشحال...

۱۰۰۰

۱۲ روزه که وبلاگ نویسی را شروع کردم.الام که وبلاگ را باز کردم و عدد ۱۰۰۰را دیدم خوشحال شدم.تو این ۱۲روز۱۰۰۰نفر از وبلاگم بازدید کردندو این یعنی اینکه من تنها نیستم....با تشکر از همه شما دوستای خوب و صمیمی...چه اونهایی که با نظرات زیباشون من را همراهی کردند و چه اونایی که فقط خوندند و رفتند....برای همه شما آرزوی موفقیت دارم....

قدیمی

عجیب دلم براش تنگ شده.ولی نه برای این آدم،برای دوست قدیمیم..برای دوستی که دوستش داشتم ولی هر وقت یادم می یاد که این آدم دیگه اون دوست قدیمی من نیست .از خیردلتنگی می گذرم.....خدایا به من کمک کن....

ز  اس ام اس فرستاده..و گفته که تازه دارم می فهمم تو چی می گی.زندگی یهو سخت شد!منظورش گرفتاری های منه~~~

خدایا می فهمی

خدایا کمکم کن دارم دیوانه می شم..خدایا اگه کمکم نکنی از بندگی تو استعفا می دم...خدایا کمکم کن تا فراموش کنم کسی را که با روح و احساسم بازی می کنه و تمام اعتماد به نفسم را گرفته.خدایا کمکم کن تا به جای گرفتن انتقام کاملا فراموشش کنم...خدایا این خیلی نامردیه چقدر صدات کنم...خدایا کمکم کن یه عالمه کار دارم...چرا تنهام گذاشتی .چرا کمکم نمی کنی ای خدای بزرگ من اعتماد به نفسم را از دست دادم....چرا کمکم نمی کنی...اینم به واسطه رفتارای بنده های تو .می فهمی بنده های توووووووووو...خدایا از بچه گی به ما می گن به خدا بدوبیراه نگو کفره!خدایا ولی من دیگه این حرفا سرم نمی شه..دارم سرت داد می کشم می فهمییییییی...مگه تو نمی گی فقط از خودم کمک بخواهید...اکی من فقط از تو کمک می خوام می شنوییییی..آره؟؟؟؟؟می شنوی یا اینکه پنبه گذاشتی تو گوشات...اگه کمکم نکنی دیگه باهات حرف نمی زنم........باید کمکم کنی...باید دوباره شروع کنم...کمکممممممممم کنننننننننننننننن..آهاییییییییی خدااااااا کجاییییییییییی باید کمکم کنی می فهمییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

I will not forget

غریبه دلم برات تنگ می شه.....کریسمس مبارک عزیزم...

I thought as you are in your holidays you will forget me: 

I will not forget.... if I forget ...I will forget also about myself...that means that I will be just   and only sleeping