به شدت غمگینم.حتی با خداهم دیگه حرف نمی زنم.پیش خودم فکرمی کنم که اون که همه چیزارو می دونه اگه بخواد کاری کنه می کنه...دیگه خسته شدم از بس که بهش گفتم ......
می ترسم تا مرز افسردگی پیش برم.باورم نمی شه این احساس را یه آدم به ظاهردوست برات بوجود اورده باشه.اصلا اهل نفرین نیستم.ولی با تمام وجود از خدا می خوام که هر چه صلاح می دونه انجام بده......
فقط دلم می خواد خدا بهم کمک کنه...ولی تا دیر نشده.....از خیلی ها دلگیرم...ولی می دونم باعث و بانیش فقط یه نفره....
سلام عزیزم
ناامیدی کار شیطانه همین که در این روزهای عزیز تونستی حرف دلتو بزنی واقعا این یک توفیق الهی است و ناشی از مهر و محبت خدا نسبت به توست و انشالله به همه ی آرزوهات میرسی کافیه که کمی صبر و تحمل داشته باشی
ضمنا هرچقدر هم با اوقهر کنی او بزرگوارتر از آن است که بخواد با تو قهر کنه و در نهایت متوجه میشی که حق با اون بوده اگه خواسته ات براورده نشده چون مصلحت تو در این است
موفق باشی
بای
من واقعا خوشحالم یکی مثل خودم هست.