یه بار اضافی

برگشتی و همه معادلات را به هم زدی..برگشتی و نمی خوای به خودت هیچ سختی بدی...برگشتنت خیلی بی معناست...برو و هرگز برنگرد..برو تنهام بذار...تو که نمی تونی دردی را دوا کنی و شدی یه بار اضافی....تو که اگه دستت بیاد هر لحظه سختی ببینی فرار می کنی....برو دیگه نمی خوام ببینمت...داشتم دوباره زندگی را شروع می کردم...برو چی از جونم می خوای...برو می خوام به خودم فکر کنم به غریبه فکر کنم که سالها آرومم کرد تا بتونم ادامه بدم...از زندگی من برو بیرون.......من غریبه رو می خوام و فقط اونو دوستش دارم........غریبه دوست دارم دوست دارم.....

نظرات 2 + ارسال نظر
عبدالله رضایی شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ب.ظ http://rezaeionline.blogfa.com

وحدانی یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://goranaz.blogsky.com

سلام
زیبا بود و ادامه بدین
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد