-
کالا
دوشنبه 26 آذرماه سال 1386 10:50
دیروز چندبار رجکت کرد.بعد از دو سه مرتبه اس ام اس داد که زنگ می زنه.اصلا رفتاراش به آدمیزاد شبیه نیست.هر وقت خودش دلش می خواد تماس می گیره...هر وقت خودش خواست می کوبه می یاد در خونه...درست مثل اینکه با یه کالا طرفه......تایپیست لاتین هم سراغ نداشت...تا حالا هرکاری که ازش خواستم برام انجام نداده...این معناش گرفتاریه یا...
-
شیطان
دوشنبه 26 آذرماه سال 1386 10:42
امروز ساعت ۹صبح دوباره زنگ زدومن جوابش را ندادم.خدایااگراین شیطانه من را نجات بده و اگردوست کمکم کن.....فکرم را سخت به خودش مشغول کرده....خدایا به من راه را نشون بده.وعشق واقعی را برام بفرست..کسی را که من دوستش داشته باشم و حاضرباشه به خاطرم هر کاری که از دستش بر می یاد انجام بده....
-
فراموش کنید
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 17:36
می دونی آقای عزیز،دیگه هرچی بین من و شما بوده تمام شد.نمی خوام حتی لحظه ای هم به شما فکرکنم.به اندازه کافی اذیت شدم.می خوام بافراموش کردن شمادوباره زندگی کنم.رفتارتون نشون داده که شما به یک دوست نیازندارید،خداروشکردوروبرتون را پرکردیدازآدم هایی که شما بهشون نیازداریدو می تونند خلازندگیتون را پرکنند.من را از لیست...
-
بازیگر
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 17:20
مادرم هم به خوشبختی من حسادت می کنه...چقدر خوبه تو چنان بازیگر خوبی هستی که در حالی که اصلا احساس خوشبختی نمی کنی ولی حتی نزدیکترین کسان تو هم متوجه نشه...خدایا از بازیگری خودم خسته شدم......
-
بی تو
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 17:09
ازچی بگم وقتی دلم از تو دور مونده.وقتی قلب پاک تو هیچی از من نمی دونه .حرف غمگین دلم جز تو کسی را نمی خواد....از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره....دیو سیاه غصه ها تو ی کدوم شب می میره....نمی دونم دلم برای کی دلتنگه.فقط می دونم که خیلی دلم گرفته....
-
یه بار اضافی
شنبه 24 آذرماه سال 1386 16:52
برگشتی و همه معادلات را به هم زدی..برگشتی و نمی خوای به خودت هیچ سختی بدی...برگشتنت خیلی بی معناست...برو و هرگز برنگرد..برو تنهام بذار...تو که نمی تونی دردی را دوا کنی و شدی یه بار اضافی....تو که اگه دستت بیاد هر لحظه سختی ببینی فرار می کنی....برو دیگه نمی خوام ببینمت...داشتم دوباره زندگی را شروع می کردم...برو چی از...
-
بدرود
شنبه 24 آذرماه سال 1386 12:48
امروز صبح اومدی...من دوباره خرشدم ، تو رو تو بغلم گرفتم..دیگه الان کاملا مطمئن شدم که من را برای روزای تنهایت می خوای، فقط...!!!تا دوباره اسیرت نشدم باید اسارت را از قلبم رها کنم و فرار کنم...بدرود
-
غریبه ای که هرگز ندیدمت
شنبه 24 آذرماه سال 1386 01:01
نمی دونم اسمت را چی بذارم؟دلم نمی یاد بهت بگم غریبه ای که هرگز ندیدمت........ولی از خدا می خوام که دوباره تو را داشته باشم......دوستت دارم تا همیشه....خیلی دل تنگتم....می خوام فقط برای تو حرف بزنم ........فقط برای تو...این خیلی نامردیه...خیلی.....
-
دست از سرم بردار
شنبه 24 آذرماه سال 1386 00:51
:صبح جلسه می رید شما؟ :نه :من می رم پیش عموم. :من شهرداریم. :اکی!پس یه وقت دیگه؟ :سکوت ....... :چه کار کنم؟ :مطمین شدم که زبان من را نمی فهمید....اینه جبران دلخوری های گذشته!!؟راحت بخوابید..... وخوابای خوب ببینید.شب خوش.به قول مطرود(من یک گرامافون قدیمی هستم و او یک آهنگ غمانگیز خاطره ساز. صفحه خط افتاده است، یک قسمت...
-
اسراف محبت
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:55
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود.... دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.
-
ساکنان سرزمین ساده خوشبختی
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:52
یکی میدونه که دوستش داری، یکی نمیدونه دوستش داری! بیچاره اونی که فکر میکنه دوستش داری........ ای ساکنان سرزمین ساده خوشبختی ای همدمان پنجره های گشوده در باران بر او ببخشایید بر او که از درون متلاشی است اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد و گیسوان بیهوده اش نومیدوار از نفوذ نفسهای عشق می لرزد فروغ فرخزاد
-
بی چاره!
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:40
تنها وجود توباعث شد که بمانم و ادامه بدم..حالا بگو چکار کنم..
-
در جنبش باش !
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:22
به خاطر داشته باش که زندگی نوسانی است بین شب و روز، تابستان و زمستان. این نوسان دائمی است.هرگز هیچ کجا از حرکت نایست ! در جنبش باش ! و هر قدر این نوسان بزرگتر باشد تجربه ات ژرفتر خواهد بود...اوشو
-
دلتنگ کسی که هرگز ندیدمش
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:20
خیلی دلم برات تنگ شده..اگر چه هرگز ندیدمت.ولی اینو بدون که عشق تو تا ابد تو دلم می مونه...گاهی فکر می کنم خیلی خوبه که تو هرگز نخواهی فهمید که تنها عشق منی....وهیچوقت اینجا را پیدا نخواهی کرد،چرا که حتی زبان فارسی را هم نمی دونی...ولی بدون که خیلی دوست دارم...ولی این رسمش نبود...خیلی تنهام ...خیلی......به بودنت نیاز...
-
خیانت
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 12:01
شکسپیر:اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد، این اشتباه از اوست. اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد، این اشتباه از توست
-
ابراز عشق
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 11:50
حیف که نمی تونم دوست داشتنت را باور کنم.امیدوارم حدسم غلط باشه....بعد از یک سال برگشتی دوباره ابراز علاقه می کنی که چی؟
-
دعوا
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 00:27
فقط به خاطر نشستن ظرفا چنان قشقرقی راه انداخت که بچه ها جرات نکردن بگن شام می خواهیم.
-
زندگی
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 00:02
زندگی....... حکایت مرد یخ فروشی است که از او میپرسند فروختی؟ گفت: نخریدند......... اما تمام شد
-
تنهایی
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 23:57
شاید هیچکس تو زندگی به اندازه من تنها نباشه.....امشب تاتر یوسف و زلیخا را دیدم.چقدر سرنوشتم شبیه زلیخا است.و فقط فرقش اینه که من یوسف ندارم.یه عالمه به حال خودم گریه کردم.